در زمانه ای که حق و باطل در دنیا به وضوح روشن است ، هنوز هم بعضی هیئتها و هیئتی ها حاضر نیستند یک مرگ بر اسراییل بگویند
نفهمیدیم اوّل را و آخر را نفهمیدیم
که مهدی را ندیدیم و پیمبر را نفهمیدیم
سرودیم از شب هجرت ولی در خانه ی تاریخ
دلیلِ ماندنِ حق بین بستر را نفهمیدیم
من از مَن کنتُ مولا خواندن خود نیز حیرانم
که حیدر را پرستیدیم و قنبر را نفهمیدیم
چه زهرا دوستهای نا تلاوت کرده قرآنی
که از آیات أعطیناک ، کوثر را نفهمیدیم
شب هیأت برای روضه ی در سوختیم امّا
همین که صبح آمد صبر حیدر را نفهمیدیم
به پای نامه های کوفیان امضا زدیم از بس
که سلمان را که مالک را ابوذر را نفهمیدیم
عبای إرباٌ إربایی برای خیمه ها بردیم
اذان شد ، سینه کوبیدیم و اکبر را نفهمیدیم
همیشه کربلایی باب میل خویشتن داریم
که حال زخمی امروزِ کشور را نفهمیدیم
چگونه کربلا را یافتید؟! از ما اگر پرسند
چه پاسخ می توان دادن اگر سر را نفهمیدیم
ستون خیمه را وقتی که می افتاد ، نالیدیم
ولی افتادن سردار لشگر را نفهمیدیم
برای پرچمی امروز دلخونم که در پایش
به خون غلطیدن سرو و صنوبر را نفهمیدیم
نه بی تفاوت نه میتواند، نه مینشیند نه خواب دارد
خروش دارد همیشه دریا، همیشه طوفان شتاب دارد
کجا تواند به بی خیالی نشستن و هی نظاره کردن
درست وقتی که بین دشمن، علی به دستش طناب دارد
چرا نجُنبد رگی به غیرت چرا نگیرد علم به قامت
زبان گرفته دوباره اصغر از آن فغان که رباب دارد
به خیمه در تب نشسته زینب، مدافعان حرم کجایند؟
هلا! بیاید، هرآنکسی که به سر خیال ثواب دارد
کجاست قاسم؟ کجاست اکبر؟ چه باک اگر روی نی رود سر؟
سری نماند اگر به پیکر، چه غم؟ که زینب حجاب دارد
به سرتراشی قلندری! نه، به هر محیطی شناوری! نه
وفا و عهد نکو بیاور که حُر شدن هم حساب دارد
گهی به والعادیات ضبحا، گهی به فالموریات قدحا
سپاه فیل است و کی هراسم که دشمن از ما عذاب دارد
حرم در امنیت است اگر من نترسم از سر نترسم از تن
که عاقبت در شبی معیّن سوال ما هم جواب دارد
هم این زمان را پیمبری کو؟ هم اشبه النّاس دیگری کو؟
صدای الله اکبری کو؟ رسیده اما نقاب دارد
حرای پیغمبرانه باید کنار امّ القری، بخواند
که بعثت آخرالزّمان هم نظر به امّ الکتاب دارد